1991
۶.۰۸.۱۳۸۹
  29
ساعت 8صبح زده بودم بیرون. رفتیم حضرت آباجی رو دیدیم. ساعت 12 ملاصدرا بودم. پاهام دیگه تاب خم و راس شدن نداشت. از عرض خیابون که رد می‌شدم دیدم یه پرایدی که جنس مونثی هم اون رو می‌روند با شدت هرچه‌تمام‌تر به سمت‌ـم میاد. از اون‌جایی که درهمچین مواقعی قلب آدمی‌زاد به شدت و حدت می‌زنه و هی می‌زنه و دست و پا به مرحله‌ی لس‌یت می‌رسه بنا رو بر این اصل مهم گزاشتم که: کی به کیه!
و وسط خیابون، تو مسیر پرایدی وایسادم. در کمال تعجب، جنس مونث ماشین رو تو 1-1.5متری من نگه‌داشت و با چهره‌ایی بهت‌زده من رو نگاه می‌کرد و هم‌جنس کناری‌ـش هرهر می‌خندید. اونجا بود که مطمئن شدم خدایی هم هست!

برچسب‌ها:

 
۵.۲۹.۱۳۸۹
  28

برچسب‌ها:

 
۵.۲۸.۱۳۸۹
  27
اگر خری را دیدید که دارد عرعر می‌کند، فحشش ندید. باید یه فرقی بین شما و خر باشه یا نه؟

برچسب‌ها:

 
۵.۲۴.۱۳۸۹
  26

+ شاعر می‌گه ... چی می‌گه؟ می‌گه؛

گر صبر کنی ز چی حلوا سازند؟ هان؟

آفرین! ز غوره ؛ قوره نه‌ها! غوره! چی؟ غوره!

ز غوره حلوا سازند. حالا چی شد؟ ز غوره چی سازند؟

هان؟ ز غوره حلوا سازند. گرفتی؟

- ...

برچسب‌ها:

 
  25
مومو:اگر عقیده‌ی مرا بخواهید، موقعی می‌رسد که حتی یهودی‌ها هم دیگر یهودی نیستند، از بس که دیگر هیچی نیستند. نمی‌دانم آیا می‌توانستم مقصودم را بفهمانم یا نه، اما مهم نیست، چون اگر می‌شد فهمید حتماً باز هم چیز زننده‌تری از آب درمی‌آمد.

زندگی‌درپیش‌رو/رومن‌گاری//بازتاب‌نگار/لیلی‌گلستان/138

برچسب‌ها:

 
۵.۲۲.۱۳۸۹
  24
داخلی - 3 نصفه شب: 95٪ شاش‌دونتون پر شده و له‌له می‌زنید برای جرعه‌ایی مستراح. با منتهای سرعت به سمت درراهرو می‌دوید که از راهرو خارج بشید و برید مستراح. در رو که باز می‌کنید، شست پای چپ‌تون بین در و زمین گیر می‌کنه. همه‌جا سیاه می‌شه. چند ثانیه هی جزجز می‌کنید هی فحش خارمادر به در می‌دید. یهو یادتون میاد که ... . نرسیده به مستراح پاتون به پله گیر می‌کنه و اگه دستتون رو به دیوار نمی‌گرفتید حتماً با پوز می‌رفتید تو گه و کثافت. نفس عمیق می‌کشید و تمام عزمتون رو جزم می‌کنید برای وارد شدن به مستراح. با تمام قدرت در رو باز می‌کنید و در هم با تمام قدرت به دیفار می‌خوره و اینجاس که شما فش خارمادر به خودتون می‌دید که وایی: نکنه ننه‌ی گرامی بیدار بشه!! در رو آروم می‌بندی و می‌ری روی سنگ می‌شینی و یه دل سیر می‌شاشی!

من عاشق مستراحم و معتقدم مهمترین اختراع بشر مستراحه.

اضافه.ن: دیشب اگه من و می‌دید با چه قیافه‌ایی از مستراح بیرون اومدم فک می‌کردید همون موقع از تو بغل چارتا حوری اومدم بیرون. بهترین شاشیدن عمرم بود..!!

برچسب‌ها: , ,

 
  23
و چه احمق مردمانی که معتقدند می‌توانند سر پیچ‌ها به قانون دوم نیوتون غلبه کنند.
پس بتمرگید؛ بگزارید ما هم بتمرگیم!

برچسب‌ها: ,

 
۵.۱۷.۱۳۸۹
  22
یادمه وقتی بچه بودم میل بافتنیای آبجیم رو کردم تو پیریز برق. می‌خواستم خودم رو بِکشم بالا که پنکه رو روشن کنم.

وقتی برقم گرفت -عین فیلم جلو چشمه- همچین مات شدم بعد دلم قیلی ویلی رفت و احساس کردم که یه چیزی/کسی زد توی سینم و من پهن شدم وسط اتاق. همه‌ی اینا تو یکی دو ثانیه اتفاق افتاد.

با چش گریون و کت و کثافت آویزون از دماغم رفتم نزد ننه‌ی گرامی. بعد از اینکه متوجه اصوات درهم برهمی که ازم ساتع/صاتع/ساطع/صاطع می‌شد، شد نشست ترتر خندیدن به من بیچاره‌ی فلک‌زده!!

هیچ‌وقت یادم نمی‌ره! منم که لجم گرفته بود وُلوم صدام رو بالاتر بردم و زارزار گریه می‌کردم، درواقع نعره می‌زدم! وقتی ننه‌ی‌گرامی متوجه شد که اگه دس نجُنبونه من به فنا می‌رم و رو دستش باد می‌کنم دستی به سر و کلم ‌کشید که آرومم کنه ولی یکی باید خودش و آروم می‌کرد. خلاصه اینکه از من گریه از ننه‌ی‌گرامی قهقهه!

یادش بخیر! چقد خوش می‌گذشت!!




حقیقت.ن: با کمی اغراق!

برچسب‌ها:

 
  21
+ این و قبل کنکور درستش کردم.
- اون تویی؟

برچسب‌ها:

 
  20
فحشمونم نمیاد! زندگیه داریم؟

برچسب‌ها:

 
۵.۱۴.۱۳۸۹
  19
یه چیزی هست توی ریاضی به نام جزءصحیح یا براکت. اونوقت این همیشه هرعددی رو تبدیل می‌کنه به یه عدد صحیح، یه عدد کامل.
سیستم کاری این تابع هم اینه که همیشه اعداد رو کوچیک‌تر می‌کنه-فارغ از شکل ظاهری عدد- :
4/5--->4
-4/5 --->5-

برچسب‌ها:

 
۵.۱۳.۱۳۸۹
  18
+ آقا ساعت چنده؟
- برو خانم خدا روزیت و یه جا دیگه حواله کنه!!!

برچسب‌ها:

 
۵.۱۲.۱۳۸۹
  17
طی تحقیقاتی که خودم با همین دوتا چشمام انجام دادم متوجه یکی از کشف‌های شگرف تاریخ بشریت -بعد از کشف آتیش و مستراح- شدم: خرها از انسان‌ها سرترند.

به دو دلیل:
1. وقتی ازشون یه سوال می‌پرسی چون جواب رو نمی‌دونن زرت و زورت اضافی نمی‌کنن، خفه می‌شن یا نهایتاً چارتا عرعر می‌کنن که مایه‌ی مسرت و شادی روح هم هست. دور همی بهش می‌خندیم کلی کیفم می‌ده!
2. بین راست و چپ یکی رو انتخاب می‌کنن! یا سوارت می‌کنن یا سوارت نمی‌کنن. رفیق نیمه راه نیستن. اگه جنم خریت رو توی آدم ببینن تا اون سر دنیا هم شده سوارش می‌کنن حتی بدون هویج*.


* هرچند جورج اورول توی مزرعه‌‌حیوانات خلافش رو نشون داده ولی اینم آدمه دیگه!

برچسب‌ها:

 
۵.۱۰.۱۳۸۹
  16
یارویی وسط دفتر مدرسه، پنج شیشتا معلم دورش کرده‌ان که:
چرا سر درس هندسه هواپیما کاعذی درست کردی، چوب تو اونجای بغلیت کردی، با دماغت بازی کردی، گوشت و پاک نکردی، موهات و کچل نکردی، با معلم دعوا کردی؟
این یارو که آسمون خراب شده بود رو سرش مستدلاً گفت:
ببینید! نمی‌خوام توهین کنم اصلاً هم قصد بی‌تربیتی ندارم. شما یه "خر" رو درنظر بگیرید! وقتی یکی یه لگد بهش می‌زنه خوب اونم بهش جواب می‌ده دیگه حالا من که آد..م..م..!
شما تصور کنید که توی اون لحظه دفتر مدرسه به چه روزی می‌تونه افتاده باشه! یکی روی مبل به خودش می‌پیچید و از خنده روده بر شده بود، یکی به میز تکیه داده بود و دستش روی دلش بود.
بدین شرح بود که خطر از بیخ گوش یارو گذشت و تبرعه شد..!!



یواشکی نوشت: یارو = من !

برچسب‌ها:

 
1991 تنها یه سال نیست

نام:

نوشته‌های پسری دورافتاده. فقط همین. دنبال چیز دیگه‌ایی نگردید.

بایگانی ها
04/01/2010 - 05/01/2010 / 07/01/2010 - 08/01/2010 / 08/01/2010 - 09/01/2010 / 09/01/2010 - 10/01/2010 / 10/01/2010 - 11/01/2010 / 11/01/2010 - 12/01/2010 / 12/01/2010 - 01/01/2011 / 01/01/2011 - 02/01/2011 /


Powered by Blogger

اشتراک در
پست‌ها [Atom]